طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

طاها پسر شجاع

9 ماهگی 21/8/91-21/9/91

1391/9/28 16:52
578 بازدید
اشتراک گذاری

گل گلی مامان الهی که فدات بشم خیلی دوستتتتتتتتتتت دارم ، خیلی پسر خوبی هستی و به زندگی من و بابا انرژی میدی ، بزنم به تخته گریه ای که نیستی و همش میخندی البته با بابا بیشتر حال میکنی چون من بلد نمیشم اونطوریکه دوست داری باهات بازی کنم بازی های من همشون آرومن و بیشتر جنبه ی آموزشی و تربیتی دارن اما بابا میتونه علاوه بر اینا تو رو بالا و پایین کنه و جوری باهات تا میکنه که تا وقتی بابا خونه است صدای ه ه ه ه خنده هات تا خونه ی همسایه هامونم میرسه و کلی ذوق میکنی........ _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

دیگه تقریبا همه چی میخوری و با خوردنشون همیشه ذوق میکنی،بستنی رو هم خیلی دوست داری و همیشه بعد از تموم شدن بستنی ات گریه میکنی

 

 

 

 

از وقتی که یاد گرفتی دست دسی کنی هر وقت از خواب بیدار میشی شروع میکنی دست میزنی و وقتی من میام پیشت میخندی محکم تر دست میزنی ،  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ وقتی از دیدن چیزی هم خوشحال میشی دست میزنی و جدیدا خودت بلد شدی از جایی بگیری و بلند شی ، بعد که بلند شدی انقدر ذوق میکنی و شروع میکنی به دست زدن و تشویق کردن خودت ،  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ یه دفعه میافتی بغل ماها.

 

 

ماشالله دست فرمونتم که عالیه Antique 1همچین خوب روروؤک سواری میکنی که دلم میخواد زودتر گواهینامه بگیری و منو سوار ماشینت کنی و بگردونی...چشمک

 

 

 

 

 

الان حدود دوماهی میشه که وقتی بابا بهت دست میده و سلام میکنه بهش دست میدی اما کم کم یاد گرفتی و به هر کسی که باهات دست میده دست میدی

 

 

 

 

سینه خیز رفتنت هم حرفه ای تر شده و تو چند ثانیه میتونی خودت رو به جایی که میخوای برسونیEmoticon

 

 

کمتر دوست داری سینه خیز بری و بیشتر میخوای از جایی بگیری و بلند شی ، دیگه نمیتونم با خیال راحت بزارمت رو تخت چون از لبه ی تخت میگیری و بلند میشی.

Baby Smileys
 

 

وقتی میگیم بیا بغلم کاملا متوجه میشی و دستاتو باز میکنی که یعنی بغلم کنید.Smiley

میگیم ناز کن محکم با کف دستت ضربه میزنی به صورتمون و به خیال خودت داری ناز میکنی.

و وقتی مامان بهت  میگه طاها بوس بوس صورت مامان رو به روش خاص خودت که در واقع لیسیدن هستش میبوسی.

عاشق نخ بازی هستی و هرجا که نخ یا بند و یا سیمی آویزون باشه امکان نداره بی تفاوت از کنارش رد بشی و بعضی وقتها با بند پیش بندت ممکنه که نیم ساعت هم سرگرم بشی.

از ٢٦/٨ هم که مدام چپ میری راست میای میگی بابابابابابابابابابببببا ،انقدر شیرین میگی بابا که لبای نازت خیس میشه و بابا همچین ذوق زده میشه که همش میگیره میخوردت.

دیگه از اونروز تا حالا یکسره میگی بابابابابب یا میگی آب باباباآب باباب....

بعضی وقتام برای اینکه واسه مامانی ام خود شیرینی کنی میگی مابا مابا ماما ولی بعدش کلی بابا باباب میکنی.

 

کم کم دیگه وقتش رسیده که همه چیزو از دم دستت جمع کنیم و خونمونو به مسجد تبدیل کنیم به همه چیزو همه جا سرک میکشی و اصلا نمیتونیم با خیال راحت حتی واسه چند ثانیه هم شده تنهات بزاریم،اصلا هم علاقه ای به سینه خیز رفتن نداری و سعی میکنی درست و حسابی چهار دست و پا بری و وقتی موفق نمیشی غرغر میکنی ، بیشتر مواقع کف دستها و نوک انگشتهای پات روی زمینه و بدنت رو بالا نگه میداری و به اصطلاح نرمشی داری شنا میکنی.

 

 طاها کوچولو از طرف مادری تنها نوه ای و یکی یه دونه ی خانواده، همه عاشقانه دوستت دارن و مامان جون و آقاجون و دایی و خاله ها با ندیدنت حتی برای چند ساعت هم دلتنگت میشن و زنگ میزنن که طاها رو بیارید پیش ما،خاله مریم هم دانشجو تو مراغه، فکر کنم انقدر که دوستت داره اگه موقع انتخاب رشته اش تو بدنیا اومده بودی هیچ وقت غیر از تهران جای دیگه ای رو انتخاب نمیکرد و حالا شرایط براش سخت شده و به قول خودش دوری همه رو میتونه تحمل کنه اما دوری تو عذابش میده ، برای تعطیلات عاشورا اومد و حدود ده روز تهران بود سعی کردم بیشتر روزا ببرمت پیشش و در کنار هم باشید ، تو هم از دیدنش کلی خوشحال میشی و محبت خاله رو لمس میکنی و در کنارش آرومی،حالا دیروز رفته و جای خالی  اش تو خونه مامان جون اینا احساس میشه ،خیلی براش دعا کن که ایشالله کار انتقالیش جور بشه و بتونه ترم بعدی بیاد تهران و در کنار تو بهش خوش بگذره ،راستی خاله مریم میگه خاله یاسمن هم (دوست خاله مریم) بعضی وقتها بهمون سر میزنه و از احوالاتت تو وبلاگ با خبر میشه گفتم یه تشکر ویژه از خاله یاسمن هم بکنم که نسبت به کوچولوی ما لطف داره.

 

این ماه ماه پرباریه برای جوجوی ما،خیلی کارای جدید یاد گرفته حسابی برا خودش نابغه ای شده؛

توپت رو شناختی و وقتی ازت سئوال میکنیم توپ کو ؟سرتو میچرخونی همه جا رو نگاه میکنی و دنبال توپ میگردی و میگی اوپ (با پ خیلی غلیظ) وقتی دیدیش زل میزنی به توپ نگاه میکنی تا ما تشویقت کنیم،خونه مامان جون اینا هم ماهی دارن اونجا هم ازت میپرسیم ماهی کو؟ به ماهی ها نگاه میکنی و منظر تشویق ما میمونی.

 

با انگشتهای دستت بشکن میزنی اما بیصدا

و وقتی یه چیزی رو میخوای دستت رو به سمتش میگیری و انگشتاتو باز و بسته میکنی و میگی ک ک ک گ گ گ

 و وقتی کسی سرفه و یا عطسه میکنه شما هم سرفه میکنی و انقدر به خودت فشار میاری که چشات پر آب میشه.

 

4.gif31.gif

کم کم داریم به آخرای فصل پاییز نزدیک میشیم ، پسر مامان فصل زمستون بدنیا اومد ، بهار و تابستون رو هم به سلامتی تجربه کرد امروز ١٢ آذر تولد خاله زهراست ١٨ روز دیگه گل گلی مامان انشالله هر چهار فصل سال رو تجربه میکنه .h011.gif

 

1.gif

اولین سرما خوردگی پسرکم

پسری مامان و باباش اولین بار ١٢ آذر سرما خورد و جیگر مامان براش کباب شد،یکی دو روز قبلش احساس میکردم یه مشکلی داری و از یه مسأله ای داری غرغر میکنی ولی با توجه به ورم لثه هات منتظر یه مروارید جدید بودم و همه ی تغییر خلقت رو به دندون درآوردن ربط میدادم تا اینکه یه دفعه دیدم تب داری و با گرفتن درجه تبت متوجه شدم ٣٨.٤ درجه حرارت بدنت هستش و سریع قطره ی استامینوفنت رو بهت دادم ziek11.gifو بعدش تا چند ساعت بدنت گرم بود اما دیگه تب نداشتی،رفتیم خونه مامان جون و دو روز اونجا موندیم شب اول که از درد نمیتونستی بخوابی و همش ناله میکردی تا میخواستی دو دقیقه هم بخوابی بینی ات صدای قلیون میداد و راه نفست بسته میشد ،نمیتونستی نفس بکشی و بیدار میشدی گریه میکردی ،فردای اون روز برات پوار خریدیم خیلی تاثیری رو گرفتکی بینی ات نداره اما باز کمی بهترت میکنه،الان سه روزه که سرما خوردی و طی روز فقط گریه میکنی شبا هم نمیتونی نفس بکشی و اصلا راحت نمیخوابی،از خدای مهربون میخوام تا کمکت کنه زود زوذ زوذ خوب بشی.الهی آمین

 onderzoek.gif

دست خاله زهرا هم درد نکنه که بهت بای بای کردن یاد داد،من یه کاری داشتم که باید یه سر میرفتم بیرون و تو رو گذاشتم خونه ی مامان جون ، خاله زهرا هم اونجا بود موقعی که میخواستم از در خارج بشم خاله گفت طاها با مامان بای بای کن که من گفتم بهش یاد ندادم و بلد نیست رفتم و کارم زود تموم شد بعد از بیست دقیقه که اومدم خونه دیدم داری بای بای میکنی.

 

 

مامانی جون این عکس رو برات گذاشتم که ایشالله دونه دونه که مرواریدای ناز نازیت جوونه زدن با اسمشون هم آشنا بشی و بهت بگم اسم این دندون تازه ای که درآوردی چیه؟

١٨/٩/٩١ دندون پیشین جانبی سمت راست از پایین جوونه زد.

٢٢/٩/٩١ هم دندون پیشین جانبی سمت چپ پایینی طاها گلی جوونه زد. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آقاجون عیدی اعیاد غدیر چندین سال پیش رو که نوه اش هنوز به دنیا نیومده بود براش نگه داشته بود و تو اولین عیدغدیر طاها بهش داد(اسکناس ٥٠تومانی تا ١٠٠٠٠تومانی)

 

 

متحرک - جدید - تصاویر زیبا ساز - وبلاگ
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

پشلي
26 آبان 91 21:46
ماشاء الله واسش حتما اسپند دود كنيم منم يه پس دارم عين همين لطف كنيد سر بزنيد به وب سايتش ببينيد تو قويترين مردان شركتش بدين حتما برنده يك كارتن پوشك مي شه
دون دوني
26 آبان 91 21:48
به به چه نازه مواظب باشين از مبل نيفته خدا نگهش داره واستون درسايه خداوند پاينده باشد بهمراه همه كوچولوهاي سايت ني ني وبلاگ
علامه كوچولو
28 آبان 91 8:39
ماشاءالله چه قند عسلي شده!!


ممنون خاله جون
آبجی
9 اردیبهشت 92 18:05
سلام.....عزیزم .ماشاالله چه پسر نازی....