بیست ماهگی"(خداحافظ میمیش )
لالا لالا طاهام لالا و نیم ساعت بعد همچنان لالا لالا طاها جون لالا
یه دفعه طاها جونم به کوسن روی تختت یه نگاه عمیق انداختی و گفتی مامان ماشین و
دهنتو این شکلی کردی یعنی اینکه ماشینت دهنش رو این شکلی کرده
جیگر طلاای مامان حدود سه ماهی میشد که طی روز اصلا دیگه شیر مادر نمیخوردی و کم کم میخواستم از شیر جدات کنم اما شبا که طبق عادت همیشگی ات زیاد بیدار میشدی و از سر عادت شیر میخواستی و در واقع فقط ازش آرامش میگرفتی و خیلی کم شیر میخوردی و بعدش میخوابیدی ١٥/٠٨/٩٢ تصمیم گرفتم دیگه شبا هم بهت شیر ندم تا هر دوتامون راحت تر بخوابیم مثل ا ینکه خودت متوجه موضوع شدی و درست از همون شب دیگه برای شیر خوردن از خواب بیدار نشدی ، چند شب بعدش که بیدار شدی و شیر خواستی با دیدن یه قطره شیر که روی میمیش بود چندشت شد و دیگه بعدش هر دفعه که خودمم بهت میگفتم طاهایی میمیش میخوری ؟ میگفتی نه میمیش اخ......