طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

طاها پسر شجاع

یازده ماهگی(91/10/21 - 91/11/21)

1391/11/20 23:24
418 بازدید
اشتراک گذاری

 

جیک جیک مامان ماشالله خیلی زبر و زرنگ تشریف داری، کم کم تبدیل شدی به یه طوطی نازنازی،تو کارای اطرافیانت به خوبی دقت میکنی و سعی میکنی با تقلید از کارایی که میبینی توجه ما رو به خودت جلب کنی،مامان جون یه بازی ترکی بهت یاد داده و به محض شنیدن آواز اون بازی شروع میکنی و اون بازی رو انجام میدی امیدوارم بتونم اون موقع ازت عکس بگیرم و عکست رو تو وبلاگت بزارم.

وقتی بغل آقاجون و دایی محمد هستی اونا بهت میگن بخواب رو سینه ام سرتو روی سینه شون میزاری و همچین جا خوش میکنی که تا کسی تکونت نده وبلندت نکنه زورت میاد سرتو بلند کنی.

و امااااااااااااا خوابیدن طاها پسر با این مامان خوابالویی که داره برا خودش ماجرایی داره،چند شبه که طاها بالای مامان شبا برای خوابیدنت ٢ ساعت زمان میخوای والبته مامان صبورررررر؛ یعنی تا بهت شیر میدم و کنارت دراز میکشم چشمای نازتو میبندی و منم میخوام بگیرم بخوابم که وووووووول وووووولای تو شروع میشه و در حالیکه چشماتو به زور باز نگه داشتی حاضر نمیشی بخوابی و با همون حالت خواب و بیدار بلند میشی میشینی بعد یه ثانیه خودت دراز میکشی و سرتو رو بالش میزاری باز دوباره بلند میشی از من میگیری و سر پا وایمیستی دوباره دراز میکشی یعنی نه خوابی و نه بیدار چندبار اینکارات انقدر خسته ام کرده و شروع کردم به غرغر کردن بنده خدا بابا بااینکه فرداشم صبح کار بوده ساعت یک نصف شب تو رو تو بغلش چرخونده تا بتونی راحت بخوابی و خودش ساعت ٢ خوابیده ٥.٣٠ هم بیدار شده رفته سر کار ، مامانی جونم این کارارو بقیه نی نی ها وقتی خیلی کوچیکترن انجام میدن  اما شما از اون اول همیشه راحت و بی درد سر خوابیدی اما حالا نمیدونم چرا این جوری شدی؟............قربون شوهر عزیز و مهربونم برم که همیشه کمک حالمه و حاضره خودش سختی بکشه اما ماها راحت باشیم..........

دیگه به خوبی فرق بین لباس بیرون و لباس تو خونگی رو فهمیدی ، به محض اینکه میبینی مامان داره مانتو تنش میکنه دستاتو به سمتش میگیری و با باز و بسته کردن دستات میگی که منو بغل کن و با خودت ببر بیرون،بعد که لباسای خودتو تنت میکنیم و مطمئن میشی که تو هم داری میای بیرون شروع میکنی به بای بای کردن و خندیدن.

ساعت، پرده ، سی دی رو هم شناختی و با شنیدن اسم هرکدوم از اینا به سمتش اشاره میکنی.

وقتی تو روروءک هستی و من تو آشپزخونه مشغول پخت و پزم و نمیتونم باهات بازی کنم میای پیشم و دستاتو بالا میگیری و  انگشتاتو باز و بسته میکنی میگی ماما ماما انقدر این کارو تکرار میکنی تا دل من ضعف بره و بغلت کنم.

مامان وو بابا و دایی و خاله رو هم میشناسی و وقتی هر کدوم کنارت نباشیم تا ازت  میپرسیم که مثلا دایی کو؟ کمی اطرافت رو نگاه میکنی و اگه نبینیش میگی ااااااااااااااااففففففففف (رفت)

دو ماهی میشه که بازی کلاغ پر رو بلدی اما قبلا با نگاه کردن به حالت دست ما سعی میکردی از کارامون تقلید کنی و اینکارو انجام بدی ، حالا دیگه به محض شنیدن کلمه ی کلاغ سریع انگشتت رو فرو میکنی تو فرش  و بعد چند ثانیه میگی اااااااااااااااارر(پر)

چشم و مو رو هم یاد گرفتی و چشم عروسک ها و افراد رو نشون میدی و با شنیدن کلمه ی مو دستتو میندازی و موهامونو میکشی.

دیگه کم کم میشه گفت پا گرفتی و داری راه میری اما خودت کمی میترسی و زمین میخوری و یا به آرومی میشینی ، خودت از جایی میگیری وبلند میشی دستتو رها میکنی و شروع میکنی به راه رفتن تا ١٥-٢٠ قدم هم رکورد زدی اما خیلی با عجله راه میری و در واقع میدویی.

گل پسر هفتمین دندونت هم مباررررررررککککککککککک(دندان پیشین جانبی_بالا_سمت راست ١٠/١١/٩١)

بالاخره سر و کله ی این آقای دندون که نمیذاشت مامانی و پسرش بخوابن پیدا شد ، امیدوارم که برای درآوردن بقیه دندونات انقدر اذیت نشی و اگرم اگرم خدا نکرده قرار باشه بد خواب شی مامان با خوندن این قسمت از وبلاگت براش یادآوری بشه که دلیل اینهمه بد خوابیت چیه و کمتر ناراحت بشه و بگه برنامه همیشگی خواب بچه ام به هم ریخت.

حرفه ای ترین کارت هم توپ بازی هست که خیلی عالی بلدی،هم میتونی چهار دست و پا بری و با دستت به توپ بزنی و دنبالش بری و هم از جایی میگیری و بلند میشی و میری با پا شوت میکنی و هم بلدی روبروی کسی بشینی و توپ رو براش با دست بندازی و منتظر پرتاب توپ از طرف مقابلت باشی تا بتونی دوباره بفرستی براش.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

محبوبه
26 دی 91 9:35
ماشاالله سارا جان برای پسرمون حتماً صدقه بذار کنارانشاالله که خدا حافظو نگهدارش باشه:





محبوبه
26 دی 91 9:37
ماشاالله ساراجان پسرمون برای خودش مردی شده انشا الله که خدا حافظو نگهدارش باشه

ممنونم خاله جون خدا امیر محمد جونمم حفظش کنه
علامه کوچولو
7 بهمن 91 18:43
سلااااااااااااام
واقعا داشتن همسری که همه جوره هواتو داشته باشه نعمته خوشیهاتون پایدار


بله عزیزم واقعا همسر خوب نعمت بزرگیه،ایشالله که همه ی مامان و باباها همیشه باهم و درکنار هم و در اوج صمیمیت بچه هاشونو تربیت کنن تا بتونن در آینده از داشتن فرزندای خوبشون لذت ببرن.
نازی
12 بهمن 91 3:13
_________*___*___*__*_______****** __________*___*__*________**:::::: ______________*__*_______**:::::::: _______________*__*_____**::::::::: ________________*__*___*::::::::::: _________________*_*__*:::::::::::: _____**********____##*:::::::::: ___**:::::::::::::::::: ^^*::**:: __**:::::::::::::::::::^^^**::::::::::: ___**:::::::::::::::::::::^^ ^*::::::::::: _____**:::::::::::::^^*::::::::: __________****::::::::::::^********* ____________**::::::::: ___________**:::::: _______.oº º .****** ……O º * *.° º ...° ....O .......°o O ° O .................° .............. ° ............. O .............o....o°o .................O....° ............o° °O
مامان طاها
18 بهمن 91 13:14
سلام خدا ی من چه پسره نازی خدا حفظش کنه صدقه و اسفند یادتون نره از طرف منم ببوسیدش
خاله مریم
20 بهمن 91 16:20
جیگرشو بخورم من! آخه تو چقد نازی خالههههههههههه



دوستتتتتتتتتتتتتتت دارم خاله جون