طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

طاها پسر شجاع

اولین حموم

اولین بار که تو خونه ی خودمون رفتی حموم ٣ روزه بودی، هنوز بند نافت نیفتاده بود، مامان جون به کمک خاله مریم زحمتشو کشید اما متاسفانه عکس ها و فیلمهاش پاک شدن، این یدونه عکستم بعد از اینکه از حمومم اومدی بیرون خاله مریم ازت گرفته بود   دو روز بعدش یعنی وقتی ٥ روزت بود بند نافت افتاد ...
26 شهريور 1391

اولین روزهای زندگی گل پسرم

  شب اول بعد از تولدت رو تو بیمارستان کنار مامان و بابا و مامان جون راحت خوابیدی   فردا صبحش از بیمارستان که مرخص شدیم همش تو خواب بودی و حتی نسبت به بلندترین صداها هم کوچکترین عکس العملی نشون نمیدادی همش همش هم دوست داشتی بخوابی   امااااا   امان از دست مامانی ، هی میگفتم پسر من چرا انقدر زیاد میخوابه ؟ لابد مریضه؟ یا بیهوشه؟ مدام نگرانت بودم و از اونجاییکه خودم بخاطر افسردگی زایمان حال نداشتم و نمیتونستم همراه تو دکتر برم هر روز بابا و مامان جون رو با اصرار همراه تو میفرستادم دکتر تا خانم دکتر سلامتی ات رو تایید کنه و من هم خیالم راحت بشه اینم چند تا عکس از روزهای اول بعد از تولدت که خوابالو بودی...
26 شهريور 1391

سلام

          طاهایی جونم سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام     این وبلاگ رو مامان و بابا برات طراحی کردن که وقتی بزرگ شدی از خوندن خاطرات گذشته ات لذت ببری.   امیدوارم از وبلاگت خوشت بیاد گل نانازم ...
26 مرداد 1391